آخرین مطالب پيوندها
تبادل لینک هوشمند نويسندگان دهکده ی نامه های عاشقانه آنقدر به مردم این زمانه بی اعتمادم که میترسم هرگاه از شادی به هوا بپرم زمین را از زیر پاییم بکشند…... آهای عشق، من تسلیم تو هستم… آهای عشق، من هیچ حرفی در برابرت ندارم که به زبان بیاورم… تو مرا شکست دادی ای عشق… من تسلیم احساسات آتشین تو میباشم… آهای عشق، تو مرا خیلی شکنجه دادی، مرا عذاب دادی، یک دنیا غم و غصه در وجودم جا دادی، ولی من باز هم من با این همه عذاب تسلیم تو شدم… آهای عشق، تو مرا در باتلاق زندگی فرو بردی، تو مرا در زندان عاشقی اسیر کردی، تو مرا در سرزمین دروغینت نگه داشتی تا من از تو دور نشوم… آهای عشق من تسلیم تو هستم ، اینک که من تسلیم تو شده ام، میخواهی دوباره مرا شکنجه دهی؟. مرگ را به تو ترجیح دادم ، اما تو نگذاشتی که من خودم را از این دنیا و از تو راحت کنم… ای عشق، تو کجایی؟ فریاد مرا می شنوی؟.. گریه های را میبینی؟… غم و غصه های مرا احساس می کنی؟….. پس چرا پاسخی به من نمیدهی؟… من تسلیم تو شده ام… آروز داشتم یک بار هم تو تسلیم من شوی! تنها آروزی من این بود که من تو را فراموش کنم! اما…! اما نتوانستم فراموشت کنم، تو احساسی را در وجود من قرار دادی که دیگر فراموشی تو زمان مرگم هست…! آهای عشق من تسلیم تو هستم نظرات شما عزیزان:
سلام خوبی این جا چه خبر ........ این عکسا و این مطالب چیه .......................... وای وای وای .........
واقعاعالیه ولی یه نظردارم شمابااین قالب به این خوشگلی حرفای به این نازی عظمتی به این گیرایی چرافونت نوشته هاتون کوچیکه ؟راستی چرا؟؟؟؟؟؟//
دریا18
ساعت13:30---30 خرداد 1393
تمام حرف هایم..دل تنگی هایم..گریه هایم...بماند ولی فقط بگو با او چگونه میگذرد که با من نمیگذشت؟
دریا18
ساعت22:16---25 خرداد 1393
یک مگس را مسخره میکردم که دنبال یک تفاله ی چای بود اما...الان فهمیدم که خودم سالها دنبال چه آشغالی بودم و نمیدونستم.....
پاسخ:دقيقا دريا خانوم خيلي خيلي قشنگ بود
|